کرسی نقد
شاخص های دینداری
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی (ایسکا): کتاب شاخصهای دینداری تألیف مهدی مهریزی در تاریخ 20/08/95 در سالن طبرسی پژوهشکده قرآن پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به همت گروه مطالعات فرهنگی و اجتماعی مرکز مطالعات اجتماعی و تمدنی به نقد و بررسی با حضور مولف و ناقدان دانشگاهی و حوزوی گذاشته شد.
به گزارش خبرنگار مرکز مطالعات اجتماعی و تمدنی؛ نشست کرسی نقد و ایده پردازی علمی «شاخصهای دینداری» با حضور آقایان مهدی مهریزی (مؤلف)، مسعود آذربایجانی (ناقد حوزوی)، علیرضا شجاعیزند (ناقد دانشگاهی) و علی جعفری (مدیر گروه فرهنگی و اجتماعی و دبیر علمی جلسه) روز پنجشنبه مورخ 20/8/1395 در سالن طبرسی پژوهشکده قرآن پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با حضور علاقهمندان برگزار شد.
علی جعفری مدیر گروه مطالعات فرهنگی اجتماعی پژوهشگاه (دبیر جلسه) ضمن خوش آمدگویی به حضار محترم و تشکر از قبول زحمت مؤلف و ناقدین محترم بیان داشت: کتاب شاخصهای دینداری یکی از آثار متأخر حوزه مطالعاتی سنجش دین و دینداری است.
-
این کتاب تلاش کرده با نگاهی درون دینی به حوزۀ شاخصهای دینداری وارد شود و از این جهت کتاب متفاوتی است. در میان آثار فارسی حوزۀ دینسنجی کمتر اثری میتوان یافت که با نگاهی درون دینی به شاخصهای دینداری تلاش کرده باشد نوعی جامعیّت را در برشمردن و توضیح انواع شاخصها در ساحتهای مختلف به وجود بیاورد.
-
سبک ما در جلسات نقد کتاب هم اینگونه هست که منتقدان ترکیبی از منتقدانی بیشتر با سویهها و رویههای دانشگاهی و نیز حوزوی باشند. در این میان دکتر علیرضا شجاعیزند استادیار جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرس را با توجه به سوابق و آثار مهمی که در حوزۀ جامعهشناسی دین و سنجش دینداری دارند در سویۀ دانشگاهی دکتر مسعود آذربایجانی را هم به دلیل مطالعات گسترده در حوزههای سنجش دینداری از سویۀ حوزوی و قُمی دعوت کردهایم
در ادامه دکتر مهریزی مؤلف کتاب در خصوص شکلگیری این ایده گفت: به نظرم چند زمینۀ نظری و اجتماعی مؤثر بوده است:
الف) اوجگرفتن ظاهرگرایی دینی و توجّهات ویژهای که به مناسک و مظاهر شرعی و مذهبی میشود هماره مسألۀ شاخصهای دینداری را مورد توجه قرار میدهد که آیا این نوع رویّهها و رویکردها و سلیقهها مطابق با کلیّت تلقّی مد نظر اسلام از دین به معنای یک کل است؟
ب) برجستهکردن ابعاد سیاسی دین در نسبت با سایر ابعاد در سالهای بعد از انقلاب علیرغم اینکه در جای خود مهم و مفید است اما اگر به نادیدهگرفتن سایر ابعاد بیانجامد و نوعی افراط دینشناسانه را بهاینترتیب دامن بزند آیا آسیبزا نیست؟ در این میام مطالعات مربوط به شاخصهای دینداری میتواند در اصلاح و اعتدالبخشی به نگرشها مؤثّر افتد.
ج) مطالعات حوزۀ شاخصهای دینداری و دینسنجی در سالهای بعد از انقلاب همواره در حال تقویت بوده است؛ این روند بهخصوص با امواج اول و دوم پژوهش ملی و کلان «ارزشها و نگرشهای ایرانیان» که بخش فربه و جدیی در حوزۀ دینسنجی داشت تقویت شد.
د) از طرفی سیاستزدگی حاکم بر حوزۀ فرهنگ و مدیریت فرهنگی در ایران که همواره به دنبال خود انواعی از ممیزیها و اعمال قواعد و هنجارهای دینی را داشته است یکی دیگر از زمینههای شکلگیری و اهمیتیابی مطالعات حوزۀ شاخصهای دینداری است که بالأخره معلوم شود مبنا و اعتبار ارزیابیها و ممیزیهایی از این دست چقدر است؟
در ادامه استاد دانشکده علوم حدیث قم بیان داشت: محدودیتهای این کار بهطورعمده به این موارد باز میگردد:
الف) چون از کارهای اول این حوزه است و مدل و الگوی قبلی وجود ندارد ممکن است از حیث روشی واجد خلأهایی باشد؛ البتّه تا حد امکان تلاش شده که کارهای قبلی مرور شده اتقان روشی کار ارتقا یابد؛
ب) کار یک کار فردی و طلبگی است و طبیعتاً به دلیل حجم بالا و طاقتفرسابودن در فقدان دستیار و امکانات معتنابه ممکن است اشکالات معمول یک کار فردی در این کتاب هم باشد؛
-
شاخصهای دینداری در این کتاب در طیفی از شاخصهای (مؤلفههای ثبوتی) دین تا شاخصهای اثباتی دین قرار گرفتهاند. منظور از بخش ثبوتی دین شاخصهای ناظر به وجه اخلاقی اسلام و منظور از بخش اثباتی دین شاخصهای ناظر به بخش حقوقی اسلام است. آیۀ محوری و دلالتکنندۀ به بخش ثبوتی: إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ. آیۀ محوری و دلالتکنندۀ به بخش اثباتی اسلام: لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ.
-
در مجموع این کار از 50 آیِۀ قرآن و 1300 حدیث بهره برداری شده است.
-
با این حال و علیرغم دقتهای زیاد ممکن است در کار اجمال، ابهام و حتی موارد نقض باشد که بنا داریم با کمک جلساتی از این دست و مطالعات دیگر تا حد ممکن این موارد را در ویراستهای بعدی اصلاح کنیم.
دکتر شجاعیزند تهران بیان داشت: ملاحظات بنده در سه بخش قابل تقسیمبندی است: نکات مقدماتی، ساختاری و ناظر به گفتگوهای نظری که بخش اصلی صحبتهای بنده میباشد. پیشفرضهای مهمی که قبل از نقد و ارزیابی باید برسر آن به نتیجه برسیم:
-
بحثهای حوزۀ دینداری سابقهای دیرین دارد و از دهۀ 40 و 50 میلادی آغاز شده است؛ بنابراین یک حوزۀ نظری نسبتاً متأخر در مطالعات اجتماعی و رفتاری است. روانشناسان هم پیشگام آن بودهاند. بله قبل از آن و بسیار قبل از آن مطالعات اجتماعی ناظر به دین بوده است اما آنها مطالعات «دینیبودن» و نه دینداری محسوب میشود. پس اینکه در مقدمه کتاب آمده سابقۀ مطالعات دینداری به کنت و دورکیم و وبر باز میگردد به هیچ وجه درست نیست. «دینیبودن» (religisnes) غیر از «دینداری» است. دینیبودن نوعی وضع سیال از یک چیز یا موقعیت است که میتواند به هر نوع دین مربوط باشد و اصولاً هر نوع ارتباط ماورایی را در بر بگیرد. مثلاً اینکه فلان چیز دینی است یا دینی نیست لزوماً در ارتباط با یک دین خاص معنا ندارد؛ بلکه انبوهی از چیزها میتوانند در ارتباط با انبوهی از روندها یا نحلهها یا فرایندهای مذهبی و معنوی دینی تلقی شوند یا نشوند. اما دینداری به یک دین خاص مربوط است و در ارتباط با یک دین خاص معنیدار و معلوم می شود.
-
«انتظار از قلمرو دین» که مطلوب ما از دینداری است و شاخصهای نسبتاً عمومی خودش دارد غیر از «قلمرو دین» است. قلمرو دین را فقط خود دین تعریف میکند. چه اینکه دینی را که پیروانش قلمرو تعیین کنند دیگر ارزش و جذابیتی برای پیروی و تبعیّت نخواهد داشت. در بحث شاخصهای دینداری ما در ساحت دوم (قلمرو دین) قرار داریم. انتظار از قلمرو دین امری برساختی است و در آن همواره رفت و برگشتی بین فاعلیت و اصل وجود دین وجود دارد اما در «قلمرو دین» بحث کاملاً جنبۀ ذاتگرایانه پیدا می کند.
-
ضرورت سنجش دین یک ضرورت آشکار و دارای اولویت است اما به لحاظ اینکه قابل تحقق دقیق یا حتی نسبی هست یا خیر هماره محل تردید هم بوده است.
استاد دانشگاه تربیت مدرس تهارن در ادامه محاجههای نظری را اینچنین بیان داشت:
-
اولین ایراد بنده به نحوۀ ورود مسألهشناسانۀ کتاب است. اینکه مسألۀ کتاب را که کاملاً امری است در حوزۀ تخصصی سنجش دین و شاخصهای دینداری به آسیبهای اجتماعی در ایران تسری دادهاید به نظرم بلاوجه است. خیلی روشن و خلاصه مسألۀ این کتاب به دستدادن شاخصهای دینداری از منظری درون دینی بوده است. حال اینکه مؤلف وارد بحث مفصلی که البته بود و نبودش در روند اصلی کتاب تأثیری ندارد انجام داده است. آن هم نه با ادبیات علمی و تخصصی حوزۀ آسیبهای اجتماعی در ایران بلکه بر آمده از ادعاهای ژورنالیستی و آمارهای روزنامهای که با ادبیاتی عامیانه القا شده است. ادبیات این حوزه غیرعلمی است؛ زیرا امارههای اجتماعی اولاً شاخصهای جهانی یکسان ندارد و در بومزیستهای مختلف میتواند متفاوت باشد؛ ثانیاً خیلی از این ادعاهایی که مثلاً چیزی را آسیب نشان میدهد با تبیینهای خاص خود میتواند معنا و جهت دیگری پیدا کند. مثلاً اینکه در ایران مصرف آب در زندگی از حد متوسط جهانی بیشتر است میتواند نه لزوماً به معنا و برابر اسراف باشد؛ بلکه به دلیل توجه دین اسلام به طهارت و نجاست و بنیانکردن برخی عبادات به شستشوی جسم باشد. ثالثاً اگر چنانچه شما تصویر کردهاید اگر اوضاع ما در تقریباً اغلب شاخصهای زندگی در رده آخر دنیاست چطور ما تا حالا زنده ماندهایم؟ چطور ادامه پیدا کردهایم؟ با این تصویری که شما ارائه دادهاید که تا حالا باید از بین رفته بودیم؟!!
-
برای شناساندن دین این چهار مؤلّفه لازم است: ابعاد، زیربعدها، شاخصها و معرفها. در این کتاب آنچه بیشتر مدنظر بوده و برای تبیین آن تتبع شده عمدتاً ابعاد و زیربعدها و تا حدودی شاخصهاست اما معرفها که نقطۀ نهایی و رهایی در شناساندن دین است بررسی و ارائه نشده است. درحقیقت مسألۀ ما در این نوع از مباحثات، بعد از زیربُعدها شروع می شود که در این کتاب مسأله عمدتاً در حد ابعاد و زیربعدها پی گیری شده است.
حجتالاسلام آذربایجانی در ادامه اظهار داشت:
-
دینداری چهار بعد اصلی دارد:
-
باورها و عقاید؛
-
اخلاقیات و آداب؛
-
مناسک و شعائر؛
-
تجربههای دینی و معنوی؛
-
امورات اجتماعی.
سؤال و اشکال اصلی من این است که چرا در این کتاب اساساً به اخلاق بیش از سایر ابعاد تأکید شده است؟ این در حالی است که پیشفرض کتاب متعادل دین ابعاد مختلف دین و دینداری انتقاد از این رویه است که چرا مثلاً وجه مناسکی یا شعائری دین به دیگر ابعاد آن تفوق یافته است؟ اما خود مؤلف با برجستهکردن بسیار زیاد بعد اخلاقی آن خطای نظری را به نحو دیگری مرتکب شده است. البته شاید چون مطالعات دروندینی مؤلف محدود بوده و مثلاً منابعی را که بیشتر احادیث اخلاقی را در بر داشتهاند دیده است آنی سوگیری در کارش به وجود آمده که با توسعۀ جامعه آماری مطالعه در آینده این سوگیری برطرف شود. شاید هم بخاطر این است که در دورۀ صدور حدیث در زمان برخی از اهلبیت علیهمالسلام اولویت با آموزههای اخلاقی بوده است. درهرحال هیچکدام از این موارد نباید موجب شود که بُعدی از ابعاد دین تحت تفوق دیگری تضعیف شود.
-
اساس ملاک وزندهی به هریک از این ابعاد در مقایسه با ابعاد دیگر چیست و چه میتواند باشد؟ آیا ملاک وزندهی «اهداف دین» است؟ آیا ملاک «حصرکردنها» در تبیین برخی وجوه دین است؟ تفضیلهاست؟ تأکیدها و تکیههاست؟ تزاحمها و اولویتهایی است که در روایات بیان شده که در تزاحمها چه باید کرد؟آیا قرآنگرایی در برابر روایتگرایی است؟ مثلاً اگر ملاک کمیت روایات یا آیات در یک بعد خاص مثل اخلاق باشد که ظاهراً هم هست؛ یعنی روایات و آیات ناظر به بُعد اخلاقی ممکن است بیش از ابعاد دیگر مثل بعد شعائری یا عقائدی باشد. حال سؤال این است اگر یک انسانی اخلاقیاتش بسیار خوب بود اما در عین حال از جهت اعتقادی ملحد بود دیندار محسوب میشود؟ قطعاً خیر. بنابراین صرف شمردن تعداد روایات اخلاقی و آدابی نمیتواند وزن آنها را در شاخصهای دینداری بالاتر از بعد اعتقادی قرار دهد.
-
نکتۀ دیگر این است که تجارب دینی و معنوی و شهودی و ایمانی چرا نمیتواند بعدی از ابعاد دینداری محسوب گردد؟علاوه بر اینکه در معارف درون دینی ما این تجارب بخشی از دینداری حساب شده خود جامعهشناسان و روانشناسان دین هم این تجارب را جزو ابعاد مهم دینداری لحاظ کردهاند. مثلاً ویلیام جیمز تأکید زیادی بر این امر دارد.
در پایان اساتید و حاضرین در این کرسی نقد به پرسش و پاسخ پرداختند.
منبع:
مرکز مطالعات اجتماعی و تمدنی
|