چکیده
در سالیان اخیر، مسئله «آسیبهای اجتماعی»، به عنوان یکی از مسائل اصلی کشور همواره مود توجه و تاکید قرار گرفته است. فعال شدهاند. جذابیت و اهمیت این حوزه –از جنبههای مختلف- باعث شده است در سالیان اخیر تعداد کنشگران این حوزه افزایش پیدا کند. افراد، گروهها، جریانها و سازمانهای مختلف با شیوهای متفاوت وارد این عرصه شدهاند. در یکسوی طیف، برخی بدون درنظر گرفتن توانایی وظرفیتهای خود، با تدوین برنامههای خیالپردازنه یک چشمانداز توهمی یا کاملا موازی با نهادهای دیگر برای خود متصور شدهاند و در سوی دیگر، برخی توجه کافی به نیازها و اولویتهای محیطی نداشته و صرفا بر اساس توانایی خود، اقدامات و برنامههایشان را تعریف کردهاند. این کتاب با شناخت این معضل، به دنبال آن است که به عنوان مقدمهای تلقی شود که هر نهاد و سازمان و گروهی، قبل از ورود به این میدان، شناخت بیشتر و بهتری از نظریات و فعالیتهای کنشگران پیدا کند.
بر این اساس، از یکسو باید بدانیم در حوزه نظری، چه رویکردهای نظری در شناخت آسیبهای اجتماعی وجود دارد؟ برای پاسخ به این پرسش، در فصل دوم تحقیق، ضمن مروری بر تعاریف مسئله اجتماعی و ملاحظات آن، مهمترین نظریات حوزه مسائل اجتماعی در قالب دو دسته کلان عینیگرا و ذهنیگرا مورد بررسی قرار گرفته است.
از سوی دیگر و در کنار بخش نظری، باید بررسی میدانی نیز مورد توجه قرار گیرد. فصل سوم و چهارم برای پاسخ به این دغدغه، تدوین شده است. در فصل سوم، سازمانهای عضو شورای اجتماعی کشور -به عنوان عالیترین شورای متصدی در این حوزه- از سه حیث اهداف سازمانی، مخاطب و سطح و قلمرو فعالیت مورد بررسی قرار گرفته است. در فصل چهارم نیز به تجارب گروههای مردمی در عرصه کاهش آسیبهای اجتماعی پرداخته شده و با 14 نفر از امدادگران فرهنگی مصاحبه شده و این تجارب با استفاده از روش تحلیل مضمون تحلیل شده است.