تبلیغات سنتی که بصورت میانفردی و چهره به چهره صورت میگیرد، الگوی غالب تبلیغات دینی در حوزههای علمیه و نظامهای تبلیغی وابسته است. این الگوی تبلیغی، بهجهت دارا بودن ظرفیتهای بی بدیلی همچون: قدرت معنوی و نفوذ اجتماعی مبلغ، سطح بالای اقناع، ارائه الگوی عملی، مخاطبشناسی دقیق، امکان رمزگذاری و قالب دهی پیام متناسب با توان ادراکی مخاطب و درگیرسازی بیشتر حواس مخاطب و نیز کارکردهای منحصر بفرد؛ ارشادی و تربیتی، آموزشی، اطلاعرسانی، انسجامبخشی، حتی کارکرد سرگرمی و تفریحی با توفیقات زیادی همراه بوده و الگوی اثربخش و موفقی به شمار میآید و همچنان مورد توجه جدی مدیران فرهنگی و متولیان امور تبلیغات دینی است. پیشنهاد راهبردی این مقاله، در جهت حفظ و ارتقاء اثربخشی، باز تعریف و توسعه آن الگوست. این مقاله با اقتباس از نظریه عمومی سیستمها با رویکرد کلگرایانه به ارکان و عناصر الگوی تبلیغ سنتی، ویژگیهایی همچون؛ میزان ارتباط، هماهنگی، وابستگی متقابل و انسجام میان عناصر و هدفمندی را از شاخصهای توسعه این الگوی ارتباطی دانسته، وجود هر عامل درونی و بیرونی مخل پیوند و انسجام میان آنها را بعنوان یک آسیب و مانع تلقی نموده و تلاش خواهد نمود با ترسیم و ارائه الگوی ارتباطی آرمانی و مطلوب و تبیین مختصات آن، نقش نهادها و سازمانهای تبلیغی را در تحقق و توسعهبخشی به آن الگو را مورد مطالعه و تحلیل قرار دهد.
رویکرد غالب این مقاله در تعریف الگوی تبلیغ دینی، رویکرد درون دینی خواهد بود. به نظر نگارنده بررسی ویژگیهای ایجابی و سلبی تک تک عناصر تبلیغی از منابع اصیل دینی میتواند به تعریف و بهتبع آن ارائه مدل ارتباطی یا تبلیغی کمک نماید.
بنابراین کوشش شده است با نگاهی هنجاری، با مرجع قرار دادن آموزههای وحیانی و سنت و نیز بهرهگیری از نظریههای ارتباطات، ابتدا وضعیت ایدهال و مطلوب ترسیم شود، سپس به نقش نظامهای تبلیغی در مهار آسیبها و کاهش فاصله بین وضعیت ایدهال و موجود بپردازد. نگارنده معتقد است توسعه الگوی ارتباطی دینی سنتی یا میانفردی با تصور صحیحی از وضعیت مطلوب و ایدهال و چشماندازی روشن و عاری از ابهام از اهداف این الگو ممکن بوده و تنها منبع برای این منظور، همان آموزههای دینی و وحیانی است.
انتهای پیام/113